برايخاطرِ خون و خيلي چيزهاي ديگر ...
1
من را
در كالج
يا در جاي ديگري در حدودِ همين حوالي
كشته است ديكتاتور - مجبوبِ من!-
و شوراي مركزيِ حزبِ «ليبرالِ ملّي»
بر سرماي زيرِ صفرِ خونِ من بر برف
با ديكتاتور
فالوده ميخورند انگار!
2
من را
در وليِّعصر
يا در جاي ديگري در حدودِ همين حوالي
كشته است ديكتاتور - مجبوبِ من!-
و شوراي فعّالانِ «ناسيونال- مذهبي»
بر سرماي زيرِ صفرِ خونِ من بر برف
با ديكتاتور
فالوده ميخورند انگار!
3
من را
در بهشتِ زهرا
يا در جاي ديگري در حدودِ همين حوالي
كشته است ديكتاتور - مجبوبِ من!-
و ...
□
بگذار بگذريم عزيزَم!
ما راهِ پُرمخاطرهاي داريم؛
شايد در انقلاب
زاده شديم
از نو.
«مقدادِ گلشني»
9 بهمنِ 88- 2:30 بامداد
1
من را
در كالج
يا در جاي ديگري در حدودِ همين حوالي
كشته است ديكتاتور - مجبوبِ من!-
و شوراي مركزيِ حزبِ «ليبرالِ ملّي»
بر سرماي زيرِ صفرِ خونِ من بر برف
با ديكتاتور
فالوده ميخورند انگار!
2
من را
در وليِّعصر
يا در جاي ديگري در حدودِ همين حوالي
كشته است ديكتاتور - مجبوبِ من!-
و شوراي فعّالانِ «ناسيونال- مذهبي»
بر سرماي زيرِ صفرِ خونِ من بر برف
با ديكتاتور
فالوده ميخورند انگار!
3
من را
در بهشتِ زهرا
يا در جاي ديگري در حدودِ همين حوالي
كشته است ديكتاتور - مجبوبِ من!-
و ...
□
بگذار بگذريم عزيزَم!
ما راهِ پُرمخاطرهاي داريم؛
شايد در انقلاب
زاده شديم
از نو.
«مقدادِ گلشني»
9 بهمنِ 88- 2:30 بامداد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر